سرنوشت
بنده ای خدا راگفت:اگرسرنوشت مرا تو نوشته ای پس چرا دعا کنم؟
خدا گفت : شاید نوشته باشم هرچه دعا کند
بنده ای خدا راگفت:اگرسرنوشت مرا تو نوشته ای پس چرا دعا کنم؟
خدا گفت : شاید نوشته باشم هرچه دعا کند
دیدگانت را به من بسپار
سفر تازه در پیش است
سهراب چه خوب می دانست..چشم ها را باید شست
اما چه رنجي است لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن
و چه بدبختي آزاردهنده اي است تنها خوشبخت بودن!
در بهشت تنها بودن سخت تر از كوير است
دکتر شریعتی
اگر می شود به خواب من نیا
دوست دارم رویای آبی ببینم
با خورشید درحال تابیدن
اگر می شود به خواب من نیا
دوست دارم خواب گل های مریم را ببینم
با کلبه کوچک پدر بزرگ را
اگر می شود به خواب من نیا
دوست دارم در میان باغ های انگور قدم بزنم
شکوفه های بادام را با لذت نگاه کنم
اگر می شود به خواب من نیا
خاطرت با خاطراتت از دست رفته
دیگر در کودکی ام نیستی
اگر می شود به خواب من نیا
معشوق من چنان لطیف است که خود را به “بودن” نیالوده است، که اگر جامهی وجود بر تن میکرد، نه معشوق من بود.
دکترشریعتی